درودت باد ای آشنا که در این لحظه ، سبکبال قدم بر دشت ناهموار کلامم می گذاری . بارها برایت نوشتم ، باز هم مینویسم و باز هم خواهم نوشت . به آن امید که دیده مهربانت همچنان مرا همراه گردد و در این آشفتگی ذهن ، کلامت توشه راه من و وجودت دلگرمی من باشد . نازنین دوست ، برای تو نوشتم که چه برما
گذشت و راز اشکم را با تو درمیان گذاشتم تا آن لحظه که دگر آب از سر گذشت . در تمام مراحل مرا همراهی نمودی ، چه در مسیر غم ، چه در صبحگاهان امید و چه در کوره راه ابهام و هرگز تنهایم نگذاشتی . اکنون باز هم برای دیده پر مهر و دل پاک تو مینویسم . بیا تا دست در دست هم بر لشکر غم بتازیم ، بیا تا باهم فریاد بزنیم
» چو امشب سر خوشم ، بگذار باشم « ......